ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮﺍﺯ آﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻢ ﺭﺍ! ﺍﺯﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ... ﺍﻣﺎ... ﻫﺮﺟﺎﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ "ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ
دروغ بگو ؛ تا باورت کنند....!! آب زیر کاه باش ؛ تا بهت اعتماد کنند....!! بی غیرت باش ؛ تا آزادی حس کنند ....!! خیانت هایشان را نبین ؛ تا آرام باشند ....!! کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند........!! هرچه نداری بگو دارم , هر چی داری بگو بهترینش را دارم ....!! اگر ساده ای ؛ اگر راست گویی ؛ اگر باوفایی .... اگر با غیرتی ! اگر یک رنگی .... همیشه تنهایی ... !!! همیشه تنها ....
بَهاے سَنگینے دادم
تا فَهمیدم
ڪَسے را ڪہ “قَصد” ماندن نَدارد
باید راهے ڪَرد!
به چـشـمـهـایـت بگــو خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد
یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را !
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟ پیکت رو بگیربالا بزن به سلامتی آرزوهایی که هیچوقت لمس نکردی.... بزن به سلامتی عشقی که طالعش باتو بودن نبودو هنوزم دوسش داری... بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهایی گریه کردی وندونستی چرا.... بزن به سلامتی دلی که فقط اسمش دله نصفش آه و...نصفش گله.... بزن به سلامتی حرفای ناگفته ی زیاد تودلت ولی باز پای حرفای دیگرون میشینی.... به سلامتی اونی که عاشق دله دوسه خرمنشه نه تنش... بزن به سلامتی اونی که میدونی هیچوقت نمیتونی بهش زنگ بزنی ولی دلت نمیاد شمارشو پاک کنی.... بزن به سلامتی پسرا نه بخاطر ریش وبازوشون بخاطر معرفتشون... بزن به سلامتی دخترا نه بخاطرچشمای نازو پوستای صافشون واسه قلبای پاکشون.... بزن به سلامتی خودم نه واسه حرفام واسه دردام.... بزن به سلامتی اون مستی که تلخی مشروبش از همه زنگی نکبتی شیرین تره..... مورد داشتیم دختره وقتی میخواسته کلاج بگیره . . . . . . . غرورش اجازه نداده گفته اون باید بیاد منو بگیره.!!!!! چه قانون ناعادلانه ای...! برای شروع یک رابطه هر دو طرف باید بخواهند!! اما برای تمام شدنش همین که یک نفر بخواهد کافیست..!! سخت ترین کار دنیا بی محلی کردن به کسی است که باتمام وجود دوستش داری... شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد من پذيرفتم شكست خويش را امکان هجرت تو تراوش می کند،از خطوط مبهم نگاهت من پیشتر،دیده بودم جرقه محال ماندنت را در سایش دستانمان به رفتنت ایمان دارم، چون ماهی آزاد به جریان آب نبودنت، مرا در سطح بزرگ اشکهایم پر از عطش میکند چقدر سنگین شده اند شانه هایم! آخر بعد از تو ترازوی تنهایی ام شده اند... دنیای زیر آب چه فرقی میکند مهره سیاه باشم یا سفید ![]() سه شنبه 20 / 5 / 1392برچسب:, :: 20:47 :: نويسنده : mgh
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن ![]() سه شنبه 20 / 5 / 1392برچسب:, :: 20:42 :: نويسنده : mgh
در آغوشـم کــه می گـیــری تو رفته ای و من تمام کارت شارز ها را سیگار میخرم و با خیابان حرف میزنم و به پنجره دیده بسته ام و ای کاش بدانی....
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد می شی بر میگرده و نگات میکنه
بدون براش مهمی اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می افتی بر میگرده و با عجله می یاد سمت تو بدون براش عزیزی اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می خندی بر میگرده و نگات میکنه بدون واسش قشنگی اگه یکی رودیدی که وقتی داری گریه می کنی برمیگرده میاد باهات اشک میریزه بدون دوست داره اگه یکی رو دیدی که وقتی داری با یه نفر دیگه حرف میزنی ترکت می کنه بدون عاشقته اگه یکی رو دیدی که وقتی داری ترکش می کنی فقط سکوت می کنه بدون دیوونته اگه یکی رو دیدی که از نبودنت داغون شده بدون که براش همه چی بودی اگه یکی رو دیدی که یه روز از بی تو بودن می ناله بدون که بدون تو می میره اگه یکی رو دیدی که بعد از رفتنت لباس سفید پوشیده بدون که بدون تو مرده اگه یه روز دیدیش که یه گوشه افتاده و یه پارچه سفید روش کشیدن بدون واسه خاطر تو مرده ![]() تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ساز است
زیبایـی تـو بیشتر از حدّ مجـاز است هرچند که پوشیده غزل گفته ام از تو گفتند به اصلاحیهی تازه نیـــاز است گفتند و ندیدند کـــه آتش نفســـم من حتّی هوس بوسهی تو روح گداز است تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد آن دکمهی لامذهب تو باز که باز است مغـرورتر از قویی در حوضچهی پـارک که دور و برش همهمهی یک گله غاز است گیسوت بلند است و گره دارد بسیار جذابیت قصه ات از چند لحـاظ است از زلف تو یک تار به رقص آمده در باد چابکتر از انگشت زنی چنگ نواز است عشق تو تصاویر بهارانهی چالوس پردلهره مانند زمستان هراز است چون سمفونـی نابغــه ای یکسره در اوج وقتی که نشیب است؛ زمانی که فراز است ای کـاش کــه هر روز بیایـی و بگویم: می خواهم عاشق بشوم باز؛ اجازه است؟! ![]() ساعتها را جلو می کشند مرا به دار آویختند که نامت را از یاد ببرم... ![]() تنها در میان تنها چه عاشقانه مانده ام عمق دلتنگی من همچو چاهیست که یوسف درونش محبوس
عمق تنهایی من همچو تنهایی ایوبست که میان جمعی آشنا تنها عمق ناچاری من همچو ناچاری گرگی ست که محکوم به دریدن یوسف عمق غمی که در دل دارم از تعبیر خوابیست که سخت آشفته ام میدارد عصای صبر ایوب را به دست و سال هاست که اشفته ی عشقم
چقدر قلبت زیباست روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
نمی فهمم وقتی به نماز می ایستم
من ، تو را می خوانم… ؟! یا تو ، مرا می خوانی …. ؟! فقط کاش که عشق مان دو طرفه باشد . .
اینــــ بـــــار ڪــــہ آمــــدے
دستــانتــ را روے قلبمـــ بـــگـذار
تـــــا بفهمــے اینــــ دلــــ …
بــــا دیــــد نــــ تــــــــو
نــمــے تــپـــد
مــے لـــــــرزد
هَمیشـِـــہ آز آمَدن "ن" بَر سر "کَلـــِـــــمآت" می تَرســـَــمـ.
نَــ دآشتـــَـن تُو... نـَـ بُودَنـــ تُو... نــَ مآندَنــــ تُو... کآشـــ آیــن بآر حدآقل "دلِ وآژه" برآیــَــمـ مــی سُوختـــــــــ و خَبــَر میــــدآد آز "نـَـ رفتــــن" تُو کاغذ رنگی خــــــــــــــــــوشــــــــــــــــــــــــ آمـــــــــــــــــــــــــــــــدیـــــــــــــــــــــــــــــــــد ![]() پیوندهای روزانه پيوندها
![]() |
|||||
![]() |