چهار شنبه 24 / 9 / 1393برچسب:, :: 8:59 ::  نويسنده : mgh

تو خیلی خوشبختی که عاشق اونی

تو خیلی خوشبختی که اون دوست داره

تا وقتی تو چشمات غمه نمی خنده

تا لحظه ای که تو نخوابی بیداره

تو خیلی خوشبختی که عشق من الان

کنار تو داره چشاشو می بنده

یه کاری کن هربار از اینجا رد میشم

ببینم آرومه خوشین و می خنده

من عاشقش بودم ولی چون اون می خواست

با چشمای گریون سپردمش دستت

تو خیلی خوشبختی

از اون شب که من با گریه تو بارون سپردمش دستت

می خوام مثل چشمات مواظبش باشی

بمونی و همراش تا وقتی دنیاشی

برای خوشبختیش بجنگی با سختیش

تو جای من نیستی تو خیلی خوشبختی

تو خیلی خوشبختی که هر شب و هر روز

می تونی تو چشماش ببینی رویاتو

یه کاری کن از من کسی که پرسیدم

چطوره احوالش بگم خوشه با تو

من عاشقش بودم ولی چون اون می خواست

با چشمای گریون سپردمش دستت

تو خیلی خوشبختی

از اون شب که من با گریه تو بارون سپردمش دستت

من عاشقش بودم ولی چون اون می خواست

با چشمای گریون سپردمش دستت

تو خیلی خوشبختی

از اون شب که من با گریه تو بارون سپردمش دستت

من عاشقش بودم

mgh



چهار شنبه 24 / 9 / 1393برچسب:, :: 8:56 ::  نويسنده : mgh

poshte khate....



یک شنبه 21 / 9 / 1393برچسب:, :: 1:14 ::  نويسنده : mgh

بگید که عاشقت مرد

دیگه نیا سراغش



چهار شنبه 17 / 9 / 1393برچسب:, :: 19:45 ::  نويسنده : mgh

هیچکس بعد هیچکس نمرده ولی خیلیا بعد از خیلیا دیگه زندگی نکردن …



چهار شنبه 17 / 9 / 1393برچسب:, :: 19:44 ::  نويسنده : mgh

چقد سخته وقتی ازت میپرسه “ناراحت شدی ؟”
اشک از چشات بریزه و بگی اشکال نداره...



چهار شنبه 17 / 9 / 1393برچسب:, :: 19:34 ::  نويسنده : mgh

معلم موضوع انشا داد:وقتی بزرگ

شدید می خواهید چه کاره

شوید؟؟؟؟؟

و

"کودک سرطانی" نوشت:

به نام خدا

من بزرگ نخواهم شد........



چهار شنبه 17 / 9 / 1393برچسب:, :: 11:33 ::  نويسنده : mgh

گریه های بی امونم گوش اسمونو کر کرد

آی به گوشش برسونید که داره دیرمیشه برگرد

 



11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh
آسمانا دلم از اختر و ماه تو گرفت

اسمان دگری خوام وماه دگری



11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh
بسلامتی پسری که ازش پرسیدن چرا ناراحتی؟
گفت تاحالا پشت ماشین عروس عشقت بوق زدی...؟!



11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh
بَهاے سَنگینے دادم تا فَهمیدم ڪَسے را ڪہ “قَصد” ماندن نَدارد باید راهے ڪَرد!

11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh
ابراهیم نیستم اما غرورم را"قربانی" کسی کردم که ارزش گوسفند هم نداشت



11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﺗﻮﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮﺍﺯ آﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻨﻢ ﺭﺍ!
ﺍﺯﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ...
ﺍﻣﺎ...
ﻫﺮﺟﺎﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ
"ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ



11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh
راه بدی را انتخاب کرده بودم برای نگه داشتنت!
صداقت؛
مهربانی؛
زیاد به “تو” توجه داشتن؛
و خیلی حماقت های دیگر...
این روزها، هرچه خائن تر باشی،
دوست داشتنی تری...



11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh
وقتی یکـــــــــــــــی بهت میگه :

تو دیگه عوض شدی ” یعنی اینکه ” تو دیگه مثه سابق مطابق میل من رفتار نمیکنی،

عامیانــــــــــــه ش میشه : تو دیگه خر خوبی نیستی !!



11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh
فـکرش را بـکن…..!
یـک روز می آیـی و میـبـینـی
نه مـن هستـم
نـه ایـن کـلمات ….



11 / 9 / 1393برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : mgh

 

دروغ بگو ؛ تا باورت کنند....!! آب زیر کاه باش ؛ تا بهت اعتماد کنند....!! بی غیرت باش ؛ تا آزادی حس کنند ....!! خیانت هایشان را نبین ؛ تا آرام باشند ....!! کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند........!! هرچه نداری بگو دارم , هر چی داری بگو بهترینش را دارم ....!! اگر ساده ای ؛ اگر راست گویی ؛ اگر باوفایی .... اگر با غیرتی ! اگر یک رنگی .... همیشه تنهایی ... !!! همیشه تنها ....


شنبه 11 / 9 / 1393برچسب:, :: 16:23 ::  نويسنده : mgh

به چـشـمـهـایـت بگــو
نـگـاهـم نـکـنـنـد
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم
سرشـان بـه کـار خـودشـان بـاشـد … !
نـه کـه فـکـر کـنـی خـجـالـت مـی کـشـم هـا
نـه !
حـواسـم نـیـسـت
عـاشـقـت مـی شـوم . . .Z



چهار شنبه 10 / 9 / 1393برچسب:, :: 22:5 ::  نويسنده : mgh

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود

و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود

گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود

اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکــار دغل‌پیشه، بهانه ‌اش نشنیـدن بود

چه سرنوشـت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود



دو شنبه 8 / 9 / 1393برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : mgh

The image “http://upload7.ir/imgs/2014-11/35358660636382626899.jpg” cannot be displayed because it contains errors.



دو شنبه 8 / 9 / 1393برچسب:, :: 23:16 ::  نويسنده : mgh

امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد

 

یا باید خانه مان را عوض کنم

 

یا پستچی را !

 

تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟



کاغذ رنگی
خــــــــــــــــــوشــــــــــــــــــــــــ آمـــــــــــــــــــــــــــــــدیـــــــــــــــــــــــــــــــــد
درباره وبلاگ

حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین درختان اسکلتهای بلور آجین زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه غبار آلوده مهر و ماه زمستان است
خداروشکر
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کاغذ رنگی و آدرس mgh1997.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان